تقسیمات کشوری، بیش از یک نقشه جغرافیایی، ابزار اساسی حکمرانی و توسعه ملی است. اما آیا استانهای فعلی ایران ـ که بیشتر در دهههای گذشته و بر اساس مقتضیات آن زمان شکل گرفتهاند ـ میتوانند پاسخگوی نیازهای پیچیده و چندلایه عصر جدید باشند؟

دیــاکو عزیزی– امروزه شاخصهای جمعیت، مهاجرت، فناوری، انرژی و بحرانهای اقلیمی دگرگونیهای بنیادین یافتهاند. برخی استانها با کلانشهرهایی روبهرو هستند که به تنهایی بار چند استان را به دوش میکشند، در حالیکه بسیاری از مناطق مرزی و کمجمعیت هنوز از توسعه متوازن محروم ماندهاند. این شکافها، چالشهای مدیریتی و نابرابری اجتماعی را تشدید میکنند.
بازآرایی استانها میتواند پاسخی هوشمندانه باشد. معیارهایی مانند ظرفیتهای اقتصادی، همگنی اجتماعی و فرهنگی، پیوندهای حملونقل و ارتباطی، دسترسی به منابع حیاتی و ملاحظات امنیتی باید مبنای این بازآرایی قرار گیرند. استانهای پرجمعیت نیازمند تقسیم و بازتعریف هستند و استانهای کوچک یا همگرا میتوانند در قالب واحدهای بزرگتر و منسجمتر مدیریت شوند تا کارآمدی و عدالت توسعه افزایش یابد.
بازآرایی صرفاً مرزبندی جغرافیایی نیست؛ این یک پروژه ملی با رویکرد توسعه پایدار و عدالتمحور است. فرصتی برای بازتوزیع عادلانه قدرت، سرمایهگذاری هدفمند در مناطق کمتر توسعهیافته و کاهش تمرکز بیرویه در چند کلانشهر. اگر این فرآیند با مشارکت نخبگان، متخصصان و جامعه محلی پیش برود، اعتماد عمومی تقویت شده و حکمرانی سرزمینی به سطحی هوشمندانهتر ارتقا مییابد.
برای ایران امروز، بازآرایی استانها نه یک انتخاب سیاسی کوتاهمدت، بلکه راهی استراتژیک به سوی توسعه متوازن و حکمرانی هوشمند است که میتواند کشور را برای دهههای آینده آماده کند.