پایگاه نشنال اینترست در تحلیلی از چشمانداز برنامه هستهای پس از تهاجم ۱۲روزه اسرائیل به ایران مینویسد: در ظاهر، عملیات نظامی مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی که دوازده روز به طول انجامید، برخی اهداف خود را محقق کرد. این عملیات در روز ۳۱خرداد با بمباران هوایی توسط بمبافکنهای B-۲ آمریکایی به پایان رسید؛ در این حمله از سنگینترین بمبهای سنگرشکن ایالات متحده استفاده شد – نوعی مهمات که در اختیار رژیم صهیونیستی نیست. این حملات، در کنار پرتاب موشکهای کروز، خساراتی به سایتهای هستهای ایران در نطنز، فردو و اصفهان وارد کرد.
رژیم صهیونیستی برتری هوایی محدودی در برخی مناطق ایران به دست آورد و بخشی از پدافند هوایی را هدف قرار دهد. جمهوری اسلامی ایران خویشتنداری چشمگیری از خود نشان داد، اما در نهایت یک حمله موفق موشکی به پایگاه آمریکایی العدید در قطر انجام داد. پس از آن، دولت آمریکا موفق شد طرفها را به پذیرش آتشبس سوق دهد. حتی تنش در بازار جهانی نفت نیز بهسرعت فروکش کرد.
آیا بمباران آمریکا موفقیتآمیز بود؟
با وجود این اقدامات، وضعیت کنونی بههیچوجه به ثبات نینجامیده است. رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی خود در اجلاس ناتو در لاهه (۴ تیر) مدعی شد: «آنها دیگر حوصله غنیسازی ندارند. فقط میخواهند به حالت عادی برگردند.» وی افزود که هفته آینده مذاکراتی با ایران خواهد داشت: «شاید توافقی امضا کنیم. شاید هم نه. به نظرم چندان ضروری نیست.» اما زمانی که از وی پرسیده شد آیا در صورت ازسرگیری غنیسازی، به ایران حمله خواهد کرد، پاسخ داد: «قطعا.»
دفاعیات اخیر دولت آمریکا از عملکردش، بخشی از آن به انتشار گزارشی محرمانه از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا(DIA) در ۳تیر بازمیگردد که نشان میدهد حملات، برنامه هستهای ایران را تنها «چند ماه» عقب انداختهاند و تجهیزات کلیدی سالم ماندهاند. همچنین بخشی از اورانیوم با غنای بالا، پیش از حملات، از سایتهای هدف خارج و حفظ شده بود.
این گزارش بهطور رسمی سطح اطمینان پایین داشته و ارزیابی مقدماتی محسوب میشود، اما دقیقا همان هشدارهایی را تایید میکند که کارشناسان منتقد راهحل نظامی سالهاست بیان کردهاند: بمباران هوایی نمیتواند برنامه هستهای ایران را بهطور قطعی متوقف کند. بهعنوان نمونه، نماینده دموکرات کنگره آمریکا، مایک کوئیگلی، گفته است سالهاست از مقامات اطلاعاتی شنیده که هرگونه حمله هوایی تاثیر پایدار نخواهد داشت.
دولت ترامپ آنقدر نگران بازتابهای رسانهای بود که بیانیهای از کمیسیون انرژی اتمی رژیم صهیونیستی منتشر کرد مبنی بر اینکه برنامه ایران «سالها» به عقب رانده شده است؛ بیانیهای که از کانال دفتر نخستوزیر آن رژیم نیز توزیع شد. این در حالی است که چنین نهادهایی معمولا در ارزیابیهای میدانی جنگ دخالت ندارند.
ایران مصمم به حفظ توان غنیسازی
فارغ از جدلهای اطلاعاتی و رسانهای، آنچه مسلم است عزم جمهوری اسلامی ایران برای حفظ برنامه غنیسازی است. این واقعیت میتواند آتشبس کنونی را بسیار شکننده کند؛ زیرا اگر ایران به غنیسازی ادامه دهد، ولو در سطح محدود، احتمال حملات بعدی آمریکا یا رژیم صهیونیستی همچنان پابرجاست، بهویژه اگر غنای ۶۰درصدی فعلی بخواهد به سطوح تسلیحاتی ارتقا یابد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواهان دسترسی به سایتهای آسیبدیده و دریافت گزارش از وضعیت اورانیوم ۶۰درصدی شده است. ترامپ در نشست ناتو به وزیر خارجه خود گفت: «مارکو، میخوای یه توافقنامه بنویسی؟» و افزود: «بعید میدونم دوباره سراغ این برنامه برن. فکر کنم دیگه خسته شدن.» اما اگر مذاکرات هفته آینده میان ایران و آمریکا واقعا برگزار شود، ممکن است کاخ سفید با واقعیتی متفاوت روبهرو شود.
ایران تسلیمنشده
جمهوری اسلامی ایران، اگرچه زیر فشار اقتصادی و نظامی است، اما نه تسلیم شده و نه نشانهای از فروپاشی داخلی از خود نشان داده است؛ برخلاف ادعاهای برخی مروجان جنگ که دولت ایران را «شکننده» میدانستند. درحالحاضر، ایران هنوز مالک اورانیوم با غنای ۶۰درصد است، مادهای که تنها چند گام با سطح تسلیحاتی فاصله دارد. اگر زیرساختی پنهانی برای غنیسازی مجدد راهاندازی شود، امکان تولید سلاح فرضی در آینده فراهم خواهد شد.
بااینحال، ایران تا این لحظه زیر بار هیچ محدودیتی خارج از چارچوب معقول بینالمللی نمیرود، مگر در قالب توافقی متقابل. اگر آمریکا بر موضع «غیرقابلقبول بودن هرگونه غنیسازی» اصرار ورزد، مذاکرات محکوم به شکست خواهد بود و دور جدید درگیریها حداکثر طی چند ماه بعد از سر گرفته خواهد شد. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی نیز اکنون این پیشفرض را ایجاد کرده که تصمیم درباره آستانههای جنگ نه در واشنگتن، بلکه در تلآویو اتخاذ خواهد شد؛ موضوعی که بهوضوح برای سیاست خارجی آمریکا چالشبرانگیز است.
آیا ترامپ میتواند از این بحران خارج شود؟
یکی از معدود راههای واقعی برای پایان دادن به این چرخه، بازگشت به موضعی منعطفتر است؛ توافقی مشابه برجام، اما با تضمینهای شفافیت بیشتر و محدودیتهای زمانی طولانیتر (یا بدون تاریخ انقضا) میتواند مسیر مناسبی باشد. چنین توافقی میتواند شامل واگذاری ذخایر اورانیوم با غنای بالا از سوی ایران و عدمتکرار غنیسازی در آن سطح باشد.
برای جمهوری اسلامی ایران، داشتن مواد حساس، یک اهرم چانهزنی اساسی است و ایران نیز بهخوبی این مساله را در مذاکرات آتی به آمریکا یادآوری خواهد کرد.
اگر دولت ترامپ توان عبور از مواضع افراطی را نداشته باشد، شاید توافق موقت یا چارچوبی گذرا برای تاسیس یک نهاد منطقهای در زمینه غنیسازی مطرح شود، بیآنکه مستقیما غنیسازی در ایران را محدود کند؛ مشابه پیشنهاد اخیر واشنگتن.
هدف فوری، دستیابی به شفافیت و خارج کردن مواد غنیسازیشده از ایران است. ترامپ اگر نتواند این مسیر را بپذیرد، گرفتار همان سناریویی خواهد شد که تحلیلگران نظامی از آن با عنوان «چمنزنی پیدرپی» یاد میکنند: حملات متوالی برای کنترل موقت برنامه هستهای ایران.
چنین سیاستی شاید در سرزمینهای اشغالی مقبولیت داشته باشد، اما در آمریکا، اکثریت مردم با آن مخالفاند. در نظرسنجی اخیر سیانان، ۵۶درصد از شهروندان آمریکایی با حمله نظامی مخالف بودند و تنها ۴۴درصد از آن حمایت کردند. حتی در میان جمهوریخواهان، تنها ۴۴درصد حمایت قاطع نشان دادند؛ نشانهای از آنکه بخش بزرگی از پایگاه رای ترامپ، این جنگ را با شعار «اول آمریکا» در تضاد میبیند.
ترامپ اگر آیندهنگر باشد، باید بداند که برجام توافقی بود که ایران به آن پایبند ماند. اما اگر مسیر برخورد نظامی پی گرفته شود، این بحران نهتنها به ثبات منجر نخواهد شد، بلکه در آستانه انتخابات کنگره در ۲۰۲۶ و انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۸، به یک نقطهضعف سیاسی جدی برای او و جمهوریخواهان تبدیل خواهد شد.
تاکید مجله تایم بر ضرورت دیپلماسی هستهای
چرا ترامپ باید با ایران مذاکره کند؟
دنیایاقتصاد: روز دوشنبه پس از آنکه ایران در پاسخ به بمباران تاسیسات هستهایاش توسط آمریکا، بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در قطر را هدف قرار داد، رئیسجمهور دونالد ترامپ بهسرعت این حمله را کماهمیت جلوه داد و آتشبس را اعلام کرد. از منظر مجله تایم، در کوتاهمدت، اعلام آتشبس از سوی ترامپ و واکنشهای بعدیاش به نقض آتشبس، ممکن است به پایان درگیریهای اخیر میان این دو دشمن منطقهای منجر شده باشد؛ اما در بلندمدت، آینده این منازعه میان تهران و تلآویو به نحوه مدیریت صلح شکننده موجود توسط طرفهای درگیر بستگی دارد.
ولی نصر، استاد دانشگاه جان هاپکینز، در مجله تایم نوشت: روشن است که در زمان اعلام آتشبس توسط ترامپ، ایران و رژیم صهیونیستی هر دو آماده توقف جنگ بودند. عملکرد نظامی رژیم صهیونیستی انکارناپذیر بود؛ این رژیم دهها تن از فرماندهان نظامی ایران را ترور کرده، چند تاسیسات هستهای و موشکی ایران را تخریب کرده و در حریم هوایی ایران ظاهر شده بود. اما این موفقیت از نظر هدف اعلامشده رژیم صهیونیستی، یعنی نابودی کامل برنامه هستهای ایران، ناقص بود؛ بمبارانهای آمریکا برنامه را به عقب راند، اما طبق گزارشها، فقط برای چند ماه.
در سوی دیگر، با وجود تحمل خسارات، ایران تسلیم نشد، چرا که موشکهایش از سامانههای پدافند هوایی رژیم صهیونیستی، از جمله گنبد آهنین، عبور کرده و تلآویو و آمریکا را وادار به پذیرش آتشبس کرد. با این حال، این وقفه شکننده در جنگ، پایههای صلحی پایدار را بنا نمینهد. رژیم صهیونیستی اعلام کرده در صورت ازسرگیری برنامه هستهای ایران، دوباره حمله خواهد کرد. اگر توافق جدید جامع هستهای بین ایران و آمریکا حاصل نشود، تهران به احتمال زیاد تلاش خواهد کرد برنامهاش را بازسازی کند. این یعنی زمینه برای درگیری مجدد آماده است. این اتفاق فورا رخ نخواهد داد. ایران نیاز دارد ابعاد خسارات را بررسی کند، ضعفهای خود را برطرف کند، ساختار نظامی آسیبدیدهاش را پس از موج ترورها بازسازی کرده و در مجموع، توان دفاعیاش را ترمیم کند. رژیم صهیونیستی نیز باید سامانههای پدافند هوایی خود را که نتوانستند جلوی موشکهای ایران را بگیرند، تقویت کند.
اما این موارد، مانع از آن نخواهد شد که رژیم صهیونیستی حملات محدودتری علیه ایران انجام ندهد؛ همان راهبردی که در لبنان با وجود آتشبس با حزبالله به کار گرفته است. این نوع حملات ممکن است با واکنش محدودی از سوی ایران مواجه شوند، چرا که اکنون تمرکز اصلی تهران بر بازسازی پس از جنگ خواهد بود.
راه دشوار صلح پایدار
در بلندمدت، سوال این است: چگونه از رویدادهای هفتههای اخیر میتوان به سوی ثبات واقعی پیش رفت؟ چگونه میتوان از بازگشت دوباره به جنگ جلوگیری کرد؟ پاسخ این سوال به دو عامل کلیدی بستگی دارد: یکی مربوط به داخل ایران، و دیگری مرتبط با دیپلماسی میان تهران و واشنگتن است. در داخل ایران، فراتر از بازسازی ظرفیت نظامی، برای ایجاد ثبات در خاورمیانه، تهران باید با نقاط ضعف خود، از جمله مشکلات اقتصادی، روبهرو شود. ایرانیان وطنپرست هستند، اما در عین حال خواهان صلح، امنیت و رفاه اقتصادی هستند. حملات رژیم صهیونیستی صدها غیرنظامی را به قتل رساند و هزاران نفر را زخمی کرد، صدها خانه و زیرساخت غیرنظامی، از جمله مخازن نفت، را تخریب کرد. گفتوگو میان مردم و دولت و نحوه پاسخ به مطالبات، در تعیین رفتار تهران در قبال آتشبس بسیار تاثیرگذار خواهد بود. در عرصه خارجی، آتشبس آزمونی برای ترامپ است. او با حمله به ایران، آمریکا را در خطر ورود به جنگی پرهزینه، خونین و طولانی در خاورمیانه قرار داد که شکافهایی در جریان طرفداران او ایجاد کرد. اکنون با اعلام آتشبس، ترامپ بهطور مستقیم مسوول حفظ این صلح شکننده است. برای پایداری آن، باید نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، را مهار کند؛ کسی که ممکن است برای حفظ برتری نظامی یا برای تضعیف تلاشهای دیپلماتیک آمریکا در قبال ایران، آتشبس را نقض کند.
اما آنچه آمریکا اکنون باید انجام دهد، بازگشت به مذاکرات هستهای با تهران است. همچنین ایران هنوز دانش و توان فنی لازم برای بازسازی برنامه هستهایاش را دارد. سرعت حرکت ایران بهسوی ساخت سلاح هستهای – در صورت اتخاذ این تصمیم – بستگی به میزان اورانیوم غنیشدهای دارد که از بمبارانهای آمریکا و رژیم صهیونیستی جان سالم به در برده است.
برای فهمیدن این موضوع، آمریکا باید دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات هستهای ایران را تضمین کند (درحالیکه مجلس ایران طرحی برای تعلیق همکاری با آژانس را تصویب کرده است). همه اینها باید در قالب یک توافق هستهای جدید انجام شود. ایران ضربه خورده است، اما این به معنای سهولت مذاکرات هستهای با آمریکا نیست.
ایران میداند که ترامپ به حفظ آتشبس و جلوگیری از آغاز جنگی بزرگ نیاز دارد، جنگی که میتواند به بحرانی منطقهای تبدیل شود و هزینههای سیاسی سنگینی برای همه طرفها به دنبال داشته باشد. بنابراین، ترامپ ممکن است ناگزیر شود بهجای تهدید و فشار، از مشوقهایی برای ترغیب ایران استفاده کند. این ممکن است شامل کاهش تحریمها، ارائه تضمین برای عدمتلاش آمریکا برای ایجاد بیثباتی سیاسی و تضمین امنیتی در برابر حملات بعدی رژیم صهیونیستی باشد. در نهایت، ایرانیان به ترامپ اعتماد ندارند.
او از توافق هستهای ۲۰۱۵ خارج شد و درحالی که مشغول مذاکره با تهران بود، به رژیم صهیونیستی اجازه داد ایران را بمباران کند. با این پیشزمینه دشوار، ازسرگیری مذاکرات هستهای قطعا کار آسانی نخواهد بود. اما ایران برای حل مشکلات خود به توافق نیاز دارد، و ترامپ نیز برای اجتناب از جنگ، به یک توافق نیاز دارد. دیپلماسی هستهای، هرچند دشوار، هنوز ممکن است و همچنان بهترین راه برای هر دو کشور باقی میماند.